جون و خون مامان و بابا

سلام مامانی امروز جمعه است من وتو و بابائی به همراه مامانی و بابائی میخواهیم بریم پیک نیک (جاده چالوس) الان 8 صبحه و دارم وسایلارو جمع وجور میکنم میخوایم بریم جشنواره لاله و شقایق گل من دفعه قبل که رفتیم تو نبودی ولی امسال یه جوجه داریم یه جوجه که باباش کرک  و پرشو ریخته(آخه دخترم کچلی )مطمئنم امسال از هر سال بیشتر بهمون خوش میگذره دوربینو برداشتم تا ازت چند تا عکس خوشمل بگیرم  خیلی دوستت دارم زندگیم به نظر من تو زیبا ترین نی نی دنیائی حتی وقتی کچلی حتی وقتی همه بگن زشت شدی.   اینو هیچ وقت فراموش نکن که من دیوانه وار عاشقتم   ...

سلام دخترم امروز بر خلاف میلم بابائی و دائی سعید کچلت کردن الان خیلی ناراحتم اخه دخترم یه ذره فقط یه ذره زشت شدی  فردا ازت عکس میگیرم میزارم چند روزه حال نداری دخترم منم بی حوصله ام دیروز همش گریه کردی تا شب بهت میگم کجات درد میکنه دندونتو نشون میدی میگی ایجا خیلی شیطون شدی دیروز با بابا علی رفتی بیرون خوردی زمین صورتت هم کبود شده فکرشو بکن کله کچل -صورت کبود - درد دندون خیلی وضعیتت خرابه با این حال من دیوانه وار عاشقتم ...

سلام خاله قزی خوبی عشقم الان خیلی وقته برات ننوشتم  خیلی  آتیش پاره شدی وقت نمیکنم بیام برات بنویسم چند روز بود حال نداشتی امروز  شصتم خبر دار شد که یه مروارید دیگه تو دهنت داره جوونه میزنه  مهرم این هفته 3تا عروسی رفتیم عروسی دختر عمه ات ،عروسی دختر عموت و عروسی پسر خاله مامانی ات خیلی دختر خوبی بودی کلی بهت خوش گذشت اخه دخترم یه قرتی تمام عیاری   دخترم من عاشق بهارم ،چون تو توی بهار آمدی تو زندگیم ، چون بابا علی تو بهار آمد تو زندگیم ،برای من بهار آغاز عشقه ،آغاز زندگی ایه،  توی بهار، پرم از  شعف، پرم از بودن ،پرم از انرژی گلم خیلی خوشحالم که تو رو دارم ،دیگه کاملا راه میزی و گاهی میدوی ،همه چیز ...